جدول یاب، ترجمه: سمیرا فیض آبادی:سریال هندی رویای شیرینی جوانی یکی از محبوبترین سریال هندی است که از سال ۲۰۱۲ تا سال ۲۰۱۵ از شبکه زی تی وی نمایش داده شد. موضوع این سریال در مورد زندگی دو دختر نوجوان است. سالهای نوجوانی آغازی است برای شکفته شدن ایام جوانی و اتفاقاتی که در آینده قرار است در زندگی رقم بخورد و شخصیت فرد را شکل بدهد. این سریال در ژانر درام، در دو فصل و ۷۰۷ قسمت تولید شد. روپال تیاگی، ماهیما مکوانا، آنکیت گرا و ریو ساهدیو بازیگران اصلی این سریال هستند.
خلاصه داستان سریال هندی رویای شیرین جوانی
داستان این سریال در مورد دو دختر نوجوان به نام های گونجان (روپال تیاگی) و رچانا (ماهیما مکوانا) است. در طول داستان مراحل مختلف زندگی این دو دختر از جمله عشق, ازدواج و مسائل و مشکلات دیگری که با آنها مواجه میشوند نشان داده میشود.
گونجان یک دختر شوخ و سرزنده است که در بمبئی زندگی میکند و ازبا روحیهای که دارد از زندگیاش لذت میبرد. او با مادرش، اسنیها زندگی میکند. ناپدریاش آکاش (همسر مادرش)، به خاطر تجارت و کسب و کارش در استرالیا اقامت دارد. اسنیها سرطان دارد و از بیماریاش رنج میبرد. او یک ویدئو برای گونجان ضبط میکند و در آن نسبت به آینده او اظهار نگرانی میکند. رچانا دختری درونگرا و خجالتی است که در شهر کوچکی به نام بنارس زندگی میکند و به شدت از پدرش، دایل میترسد و فکر میکند اگر در امتحاناتش موفق نشود پدرش برنامه ازدواج او را ترتیب خواهد داد.
بعد از مدتی مادر گونجان به خاطر بیماریاش از دنیا میرود و مادر رچانا، گونجان را به بنارس میآورد. دایل و خانوادهاش نگاه خوبی به سبک مدرن زندگی گونجان ندارند و گونجان که هنوز متاثر از مرگ مادرش است با کسی ارتباط برقرار نمیکند. مدتی میگذرد و خانواده رچانا در حال تدارک مراسم و جشنی به مناسبت بازگشت، برادرش، مایانک به بنارس هستند. مایانک شب هنگام و به اشتباه وارد اتاق گونجان میشود و جر و بحث میان انها شکل میگیرد.
یک روز پسری جوان، رچنا را مورد آزار و اذیت قرار میدهد و گونجان یک درس حسابی به او میدهد. گنجان و رچنا با هم دوست میشود و گونجان تمام موضوع را برای خانواده او تعریف میکند. گونجان و مایانک به رچنا در یادگیری هاکی کمک میکنند اما پدرش رچنا که مخالف فعالیت او در هاکی است برنامه ازدواج او را ترتیب میدهد اما در بازی هاکی رچنا موفق عمل می کند و نهایتا پدرش در حمایت از او برمیخیزد. قرار است رچنا با پسری به نام ویهان ازدواج کند درحالی که تمام حواس ویهان سمت گونجان است که در نهایت گونجان ویهان را افشا میکند و ازدواج رچنا و ویهان به هم میخورد.
با گذشت زمان گونجان ارتباط خوبی با مایانک پیدا میکند و قرار میشود که به هم ازدواج کنند اما درنهایت در روز برگزاری مراسم فرد دیگری به نام چارو با مایانک ازدواج میکند. چارو در خانواده مایانک مشکلات متعددی ایجاد میکند و یک شکایت جعلی در خصوص مهریه علیه خانواده مایانک تنظیم میکند. رچنا، گونجان و کبیر علیه سوءنیتهای چارو شهادت داده و او زندانی میشود. درنهایت گونجان و مایانک با هم ازدواج میکنند. رچنا که در یک شرکت طراحی مد با کبیر کار میکند در جلوی خانوادهاش اعلام میکندکه کبیر از او خاستگاری کرده است و قرار است با هم ازدواج کنند.
در روز برگزاری مراسم عروسی، کبیر غیبش میزند و یک نامه برای رچنا میگذارد و در آن از او میخواهد از برادش بیتو که بیماری روانی دارد مراقبت کند. باوجود مخالفتهای شدید خانواده، رچنا تصمیم میگیرد به خاطراینکه عشقش به کبیر را ثابت کند از بیتو مراقبت کند و به همین خاطر خانه را ترک میکند. بعد از اینکه رچنا خانه را ترک میکند یک سری نزاع و بحثها میان گونجان و مایانک شکل میگیرد و آنها تصمیم میگیرد شش ماه جدا از هم زندگی کنند و بعد از آنها تصمیم بگیرند که آیا میخواهند با هم زندگی کنند یا خیر.
شش ماه بعد گونجان و مایانک تصمیم می گیرند در مکانی شلوغ یکدیگر را ملاقات کنند اما در آن شلوغی سردرگ میشوند و همدیگر را گم میکنند و به خانه برمی گردند و به خانواده هایشان میگویند که نتوانستند به هم بپیوندند. در همین حال بیتو به بیمارستان منتقل شده و رچنا هچنان در حال مراقبت کردن از او است. زمان میگذرد و مایانک، گونجان را در یک سوپرمارکت میبیند و دوان دوان به سمت او میرود اما گونجان او را نمیشناسد. درنهایت آکاش، ناپدری گونجان به او میگوید که گونجان حافظهاش رادر یک تصادف از دست داده است. رچنا از شنیدن این اتفاق متاثر میشود و مایانک به کالج گونجان ملحق میشود تا بتواند او را به زندگیاش برگرداند. رچنا در خانهی مردی به نامامکار، به عنوان طراح دکوراسیون مشغول به کار میشود. امکار وقتی رچنا را میبیند شوکه میشود چون او شباهت بسیاری زیادی به همسرش که فوت کرده است دارد. پسر امکار هم که فکر میکند رچنا همان مادرش است ارتباط بسیاری نزدیکی با او پیدا میکند. امکار متوجه میشود که برادرش لالیت، همسرش دیویا را کشته است و به همسر برادرش هشدار میدهد که مانع لالیت شود تا آسیبی به رچنا وارد نکند. امکار با لالیت درگیری پیدا میکند و درنهایت لالیت و همسرش دستگیر میشوند و امکار از کمکهای رچنا؛ مایانک و گونجان در این راه تشکر میکند. مایانک و گونجان هم تصمیم میگیرند گذشته را فراموش کنند و زندگی تازهای را آغاز کنند. کبیر هم برمیگردد اما رفتار سردی با رچنا دارد درحالیکه رچنا هنوز عمیقانه او را دوست دارد. خانواده رچنا تصمیم می گیرند که او را به نقطهای دور بفرستند و رچنا برخلاف میل باطنیاش میپذیرد امابالاخره کبیر تصمیم میگیرد که او را به زندگیاش برگرداند و در این راه موفق هم میشود و در نهایت کبیر و رچنا با هم ازدواج میکنند.
سریال با اعلام خبر بارداری رچنا و گونجان به پایان میرسد.
۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله